داستانی از شیخ ابو سعید ابوالخیر

ساخت وبلاگ

شیخ سعید ابوالخیر از عارفان بزرگ و مشهور پایان سده چهارم و اوایل سده پنجم هجری در روز شنبه 21 آذر سال 346 هجری قمری در میهنه بدنیا آمد و در 22 دی سال 427 هجری شمسی در زادگاهش دیده از جهان فرو بست میهنه زادگاه و محل دفن شیخ سعید ابوالخیر ناحیه ای بین سرخس و ابیورد می باشد و اکنون شهرکی است در خاک ترکمنستان که در 130 کیلومتری جنوب شرقی عشق آباد مقابل چهچه در خاک ایران است . او سالها در مرو و سرخس فقه و حدیث آموخت او در یک رویداد مهم زندگی اش درس را رها کرد و به گروه صوفیان پیوست و به وادی عرفان روی آورد شیخ ابو سعید پس از دریافت طریقه تصوف در نزد شیخ ابوالفضل سرخسی و ابوالعباس قصاب آملی به دیار اصلی خود میهنه بازگشت و هفت سال به ریاضت پرداخت . و در 40 سالگی به نیشابور رفت در این سفر بزرگان علمی و علمای شیعه نیشابور با او به مخالفت برخاستند اما چندی نگذشت که مخالفتها به موافقت مبدل گشت و همه مخالفان وی تسلیم شدند او تمام عمرخویش را در تربیت مریدانش سپری کرد نوه شیخ ابوسعید محمدبن منور در سال 599 کتابی به نام اسرار التوجید درباره سیره زندگی و احوالات شیخ نوشته است . اتفاقا داستانی را از زیان شیخ نقل قول می کند که بسیار آموزنده می باشد محمدبن منور چنین شرح می دهد روزی شیخ ابوسعید با تعدادی از شاگردانش از روستائی می گذشتند در ادامه راه به آسیابی رسیدند که داشت گندم روستائیان را به آرد تبدیل می کرد شیخ از شاگردانش پرسید : آیا شما سخن این آسیاب را می شنوید همه با تعجب به هم نگاه کردند یکی از آنها گفت یا شیخ آسیاب چگونه سخن بگوید در صورتی که او از دوسنگ تشکیل شده که روی هم قرار گرفته اند و دانه های گندم وقتی بین آن دو قرار می گیرند خرد و نرم می شود . شیخ ابوسعید در پاسخ گفت : شاید شما سخن او را نشنوید ولی من سخن او را می شنوم که می گوید : من از شما بهترم زیرا درشت می ستانم و نرم باز می دهم درشت می ستاند و نرم باز می دهد یعنی اگر شما هم سخن درشت و تلخ و تندی را از کسی شنیدید به او نرم پاسخ دهید مانند این آسیاب ، آری روزگار این چنین است برادر .    

Golzar...
ما را در سایت Golzar دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afs-golzaro بازدید : 138 تاريخ : دوشنبه 3 آذر 1399 ساعت: 14:06