روز طبیعت

ساخت وبلاگ

همانطور که می دانید روز سیزدهم فروردین روز طبیعت نامگذاری شده و همه ما مسئولیم که از آن حفظ و حراست کنیم و اگر درانجام این وظیفه مهم کوتاهی کنیم سلامت آیندگان خود را به خطر خواهیم انداخت زیرا آنها هم مثل ما حق دارند که از این طبیعت زیبا و دلفریب استفاده نمایند ولی متاسفانه برخی از مردم آنقدر در برابر این قضیه مهم بی تفاوت و بی مسئولیتند که اگربه همین شکل پیش برود دیگر طبیعتی باقی نخواهد ماند . درختان این طبیعت خدادادی در اختیارما قرار گرفته توسط بی مبالاتی برخی از افراد در اثر آتش افروختن و بدون اینکه آنرا خاموش کنند همینطوردر طبیعت رها می کنند و این عمل آنها باعث می شود که هزاران هکتار از جنگل را نیست و نابود کند و یا بعضی از افراد هم زباله های مواد غذائی را همینطور به جا می گذارند و محل را ترک می کنند . امروز سیزدهم فروردین بود همسرم از شب گذشته زحمت درست کردن نهار سیزده را کشیده بود و به من گفت : حاج آقا درست است که جاده های برون شهری واقعا امروزشلوغ است ولی می شود در خود سطح شهر شیراز با اتومبیل گشت و جائی را برای نشستن وازطبیعت لذت بردن را یافت با سخن ایشان من قانع شدم و وسایل را پشت اتومبیل گذاشتیم و بطرف بلوار چمران حرکت نمودیم . همانطور که در حال حرکت بودیم شاهد خودروهائی بودم که بر روی کاپوت آن سبزه گذاشته بودند و در اثر وزش باد آنها را به سمت خیابان پرتاب می کرد که صحنه زشتی را بوجود آورده بود بالاخره پس از نیم ساعت جستجو یک جای دنجی را پیدا کردیم که سایه چند درخت آنرا پوشانیده بود و در کنارش هم یک باغچه ای بود با انواع گلهای رز که زیبائی خاصی را به آنجا داده بود . بالاخره در آنجا مستقرشدیم جای همه دوستان خالی ابتدا با خوردن چای و شیرینی از خود پذیرائی کردیم سپس با خوردن آجیل مشغول شدیم . ساعت 13:10 دقیقه بود که بلند شدیم وضو گرفتیم و نماز ظهر و عصر را اقامه نمودیم سپس نهار را صرف کردیم پس از استراحت کوتاهی با خوردن میوه از خود پذیرائی کردیم کم کم داشتیم آماده می شدیم که وسائل را جمع کنیم و برویم من در فلاسک چای مقداری آب ریختم و آنرا پای باغچه گلها خالی کردم . پوست میوه ها را هم با بیلچه چالی ایجاد کردم و در دل باغچه دفن کردم ناگهان آقائی که از آنجا عبور می کرد به این عمل من اعتراض کرد و گفت : شما اکو سیستم طبیعت را به هم زدید در جواب به ایشان گفتیم : اتفاقا شما نمی دانید اکوسیستم چیست ؟ چون این عملی که بنده داشتم انجام می دادم عین اکوسیستم است . سپس دست آقا را گرفتم وسبزه هائی که دربزرگراه افتاده بود به او نشان دادم و گفتم اتفاقا این عمل اکوسیستم طبیعت را به هم زده و نه عمل من و در ادامه به این آقا گفتم : اگر این افرادی که این سبزه ها را به جای اینکه در خیابان بیندازند مثل من در دل طبیعت دفن می کردند خیلی بهتر بود و به اکوسیستم طبیعت هم کمک بزرگی می کردند آن آقا از حرفهای من قانع شد و از بنده عذرخواهی نمود این خلاصه اتفاقی بود که در روز سیزده بدر برای ما بوجود آمد و خیلی بامزه بود .   

Golzar...
ما را در سایت Golzar دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afs-golzaro بازدید : 213 تاريخ : يکشنبه 26 فروردين 1397 ساعت: 1:57