از کرامات شیخ ما چه عجب که عسل را خورد گفت : شیرین است شنیده ام که درعسلویه یکی از مدیران حکیم ما تصمیم گرفت که در شبی از شبها مچ نگهبان حراست را بگیرید بنابراین شب موعود فرا می رسد مدیرحکیم ما از فنس مشترک بین دو کارخانه وارد واحد مربوطه می گردد نگهبان حراست فکر می کند دزد وارد کارخانه شده بلافاصله از پشت سر به وی نزدیک می شود .
Golzar...برچسب : نویسنده : afs-golzaro بازدید : 133