در زمانهای خیلی دور پادشاهی در سرزمینی زندگی می کرد پادشاه سه بار ازدواج کرده بود ولی از هیچکدام آنها صاحب فرزندی نشده بود او چون دید پیری به سراغش آمده و باید بالاخره کسی را به عنوان جانشین خود انتخاب کند بنابراین دستور داد جارچی ها در شهر بگردند و مردم را با خبر کنند که فردا در میدان شهر پادشاه می خواهد با آنها سخن بگوید جارچی ها طبق دستور او در شهر گشت زدند و مردم را باخبر ساختند .
Golzar...برچسب : نویسنده : afs-golzaro بازدید : 166